[ویرایش] ۱ - نقش او در دوره قاجارفاطمه سلطان، معروف به خانمباشی از زنان ناصرالدین شاه بود که شاه در اواخر عمر او را به عقد موقت خود درآورد. وی دختر باغبان سادهای از اهالی ازگل بود که در باغ اقدسیه خدمت میکرد. [ویرایش] ۲ - آشنایی ناصرالدین شاه با اوناصرالدین شاه فاطمه سلطان را که در آن زمان دوشیزهای بیستساله بود، در همان باغ دید، به او دل بست و او را با خود به حرمخانه برد. فاطمه سلطان خواهر کوچکتری داشت که روزی برای دیدن او به حرمخانه رفت و بسیار مورد توجه شاه قرار گرفت. از آنجا که عقد دو خواهر در یک زمان از نظر شرعی، حرام است، شاه بر آن شد تا هر یک از آن دو را برای مدتی به صیغۀ خود درآورد، اما خانمباشی از آن پس، خواهرش را از آمدن به حرمخانه منع کرد و از شاه خواست که از میان آنها یکی را برگزیند. [۱]
مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، ج۱، ص۳۷۸، تهران، ۱۳۴۱ ش.
[۲]
تاجالسلطنه، خاطرات، بهکوشش منصوره اتحادیه (نظام مافی) و سیروس سعدوندیان، ص۱۹، تهران، ۱۳۶۲ ش.
شاه نیز در نهایت خانمباشی را به همسری خود انتخاب کرد.[ویرایش] ۳ - دلیل علاقه شاه به اواما سبب علاقۀ فراوان ناصرالدین شاه به خانمباشی، شباهت او به جیران تجریشی (ه م) بود. جیران فرزند روستازادهای از اهالی تجریش بود که از میان زنان عقدی ناصرالدینشاه، نزد او از محبوبیت ویژهای برخوردار بود تا آنجا که شاه دو تن از فرزندان جیران را به ولیعهدی خود انتخاب کرد و تا زمانی که زنده بود، هرگز به کسی اجازۀ سکونت در عمارت او را نداد. شاه بارها گفته بود این دختر را برای آن گرفتم که چشمانش اندک شباهتی به چشمهای جیران دارد. [۳]
بلاغی، عبدالحجت، تاریخ تهران، قسمتهای شمالی و مضافات، شمران قدیم، ص۱۹، قم، ۱۳۵۰ ش.
[ویرایش] ۴ - لقب اوناصرالدین شاه خانمباشی را به اعتبار پدرش «باغبانباشی» میخواند، اما کلمۀ باغبان به تدریج از آن برداشته شد و او را «خانمباشی» نامیدند. [۴]
بلاغی، عبدالحجت، تاریخ تهران، قسمتهای شمالی و مضافات، شمران قدیم، ص۱۹، قم، ۱۳۵۰ ش.
شاه همچنین، پدر او را نیز «رضوانالملک» لقب داد. [۵]
مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، ج۱، ص۳۷۸، تهران، ۱۳۴۱ ش.
[ویرایش] ۵ - ویژگیهای اوخانمباشی قدی بلند، موهایی سیاه، چهرهای سفید و چشمانی زیبا و نافذ داشت و ساده، فروتن و مهربان بود و با وجود بیبهره بودن از تحصیل، دانا و فهمیده بود. [۶]
تاجالسلطنه، خاطرات، بهکوشش منصوره اتحادیه (نظام مافی) و سیروس سعدوندیان، ص۱۹، تهران، ۱۳۶۲ ش.
[۷]
مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، ج۱، ص۳۷۸، تهران، ۱۳۴۱ ش.
و این ویژگیها او را نزد شاه محبوبتر میکرد.[ویرایش] ۶ - تلاش برای توجه شاهبه روایت تاج السلطنه، از دختران ناصرالدین شاه، زنان همواره برای آنکه توجه شاه را به خود معطوف کنند و در این کار بر یکدیگر پیشی گیرند، ساعتهای طولانی از روز را به پوشیدن لباسهای رنگارنگ و آراستن خود به زیورهای مختلف میگذراندند، و آنگاه در حضور شاه حاضر میشدند، اما شاه هیچ یک از آنها را بر دیگری برتری نمیداد، مگر خانمباشی را که بیاندازه مورد توجه او بود؛ [۸]
تاجالسلطنه، خاطرات، بهکوشش منصوره اتحادیه (نظام مافی) و سیروس سعدوندیان، ص۱۹، تهران، ۱۳۶۲ ش.
از اینرو، خانمباشی رفتهرفته مورد رشک زنان دیگر حرمخانه، حتى زنان قدیمی و جاافتادۀ شاه ازجمله انیس الدوله، امینه اقدس و شمسالدوله، دختر عموی شاه، واقع شد. [۹]
مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، ج۱، ص۳۷۸، تهران، ۱۳۴۱ ش.
آنها میکوشیدند با سخنانی که بهظاهر خیراندیشانه، اما در باطن، توطئه و دسیسه بود، خانمباشی را از چشم شاه بیندازند؛ برای نمونه از او خواستند تا لقب «فروغالسلطنه» را که شاه پس از مرگ جیران، به کسی نمیداد، از وی طلب کند. او نیز چندینبار چنین کرد، اما شاه نپذیرفت. زنان بار دیگر به او پیشنهاد دادند که نیمتنۀ زیبایی تهیه کند و لقب فروغالسلطنه را با سرمه و ملیله روی سینۀ آن بدوزد، سپس، با این نیمتنه به حضور شاه برود تا وی مجبور شود که این لقب را به او بدهد. خانمباشی نیز چنین کرد و شبی که شاه در تالار برلیان نشسته بود، به حضور او رفت. وی در ابتدا متوجه موضوع نشد، اما زنان دیگر دستهدسته نزد خانمباشی رفتند و به او تبریک گفتند. شاه که در همان لحظه متوجه لقب یار از دسترفته بر روی لباس خانمباشی، و نیز جسارت او شد، بهشدت برآشفت و بیدرنگ از وی خواست تا لباس را از تن درآورد. [۱۰]
معیرالممالک، دوستعلی، یادداشتهایی از زندگی خصوصی ناصرالدین شاه، ص۴۹-۴۸، تهران، ۱۳۵۱ ش.
تاجالسلطنه ذکر میکند که حسادتهایی از این دست تا پس از مرگ ناصرالدینشاه، دربارۀ خانمباشی وجود داشت. [۱۱]
تاجالسلطنه، خاطرات، بهکوشش منصوره اتحادیه (نظام مافی) و سیروس سعدوندیان، ص۲۰، تهران، ۱۳۶۲ ش.
اعتمادالسلطنه در خاطرات خود با اشاره به حضور خانمباشی در کنار انیسالدوله و بعضی از زنان دیگر حرمخانه در مسجد سپهسالار، از وساطت او میان رعایای روستای ازگل و مادر نایبالسلطنه یاد میکند و نیز در چند جای دیگر، بر محبوبیت ویژۀ او نزد ناصرالدین شاه تأکید میورزد. [۱۲]
اعتمادالسلطنه، محمدحسن، روزنامۀ خاطرات، بهکوشش ایرج افشار، ص ۹۹۰و ۱۰۹۱و ۱۱۰۷و ۱۱۱۱و ۱۱۱۳، تهران، ۱۳۴۵ ش.
[ویرایش] ۷ - فرزندان اودر منابع دورۀ قاجار، هیچ اشارهای به فرزندان خانمباشی نشده است؛ اما به گزارش اعتماد السلطنه در ۷ ذیحجۀ ۱۳۰۹، و به نقل از فووریه، پزشک مخصوص ناصرالدین شاه، خانمباشی تا آن تاریخ دو پسر از شاه را سقط کرده بود. [۱۳]
اعتمادالسلطنه، محمدحسن، روزنامۀ خاطرات، بهکوشش ایرج افشار، ص۹۴۰، تهران، ۱۳۴۵ ش.
[ویرایش] ۸ - پانویس
[ویرایش] ۹ - منبع• آقامحمدحسنی، میترا، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، دانشنامه تهران بزرگ، برگرفته از مقاله «خانم باشی»، ص۸۰۰. ردههای این صفحه : زنان دوره قاجار | زنان ناصرالدین شاه قاجار
|