تهرانپارس (محله)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تهرانپارس، محلهای بزرگ واقع در شمال شرقی کلانشهر تهران.
[ویرایش]
محلۀ تهرانپارس برپایۀ نام خیابانهای امروزی تهران از شمال به بزرگراه وفادار، از جنوب به جادۀ دماوند، از شرق به خیابانهای داریوش سلطانی، ۱۹۶ شرقی، شهید شفیعی مکرم (خیابان ۱۳۵) و محمدی، و از غرب به خیابان ۲۰متری اردیبهشت، خیابان ۱۹۶ غربی، و بزرگراه شهید باقری محدود است.
زمینهای تهرانپارس برپایۀ تقسیمات شهرداری تهران، در دو منطقۀ ۴ و ۸ قرار دارد و به ۳ بخشِ تهرانپارس غربی، شرقی و جنوبی یا فلکۀ اول تهرانپارس تقسیم میشود. هریک از این بخشهای سهگانه از نظر شهرداری تهران، محلهای جداگانه به شمار میرود و دارای شورایاری است. بلوار پروین حدفاصل تهرانپارس غربی و شرقی است و بزرگراه رسالت نیز تهرانپارس جنوبی را از دو بخش دیگر جدا میسازد. دو محلۀ تهرانپارس غربی و شرقی در محدودۀ منطقۀ ۴، و محلۀ تهرانپارس جنوبی (فلکۀ اول تهرانپارس) در محدودۀ منطقۀ ۸ شهرداری تهران جـای دارند. ایـن ۳ محلـه بـر روی هم ۴۱۰‘۳۱۵‘۸ مـ۲ مساحت دارد و در سرشماری رسمی ۱۳۸۵ ش، دارای ۵۹۶‘۲۱۰ تـن جمعیت در قالب ۵۱۷‘ ۵۶ خانوار بـوده است.
[ویرایش]
تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، محدودۀ تهرانپارس بزرگتر از محدودۀ امروزی آن بوده، و زمینهای ۳ پارچه آبادی به نامهای مجیدآباد، حسینآباد و مهدیآباد، از آبادیهای تابع بخش شمیرانات را در بر میگرفته است. آبادی مجیدآباد در ۱۲کیلومتری جنوب شرقی تجریش بر سر راه شوسۀ تهران به دماوند قرار داشته، و زمینهای مزرعۀ حسینآباد ازجملۀ زمینهای آن بهشمار میرفته است. مجیدآباد دارای ۳ رشته قنات بوده، و در سالهای پایانی دهۀ ۱۳۲۰ ش، حدود ۱۰۰ تن جمعیت داشته است ( فرهنگ ... ، ۱/ ۲۰۰-۲۰۱). در نقشۀ تهران و اطراف آن که در ۱۳۲۸ ق، توسط عبدالرزاق بغایری کشیده شده، آبادی حسینآباد در فاصلهای اندک از مجیدآباد و در غرب آن آبادی نشان داده شده است. مهدیآباد نیز در جنـوب غربـی مجیدآبـاد، و بـر سر راه تهران ـ دماوند جای داشته است.
در زمان رضا شاه پهلوی، این ۳ پارچهآبادی به لطفعلی خان امیرمفخم، رئیس ایل بختیاری، واگذار شده بود (فیروزمند). رضا شاه با این کار میخواست با اقامت اجباری امیرمفخم در تهران و زیر نظر گرفتن او، به ناآرامیها و شورشهای ایل بختیاری پایان دهد. پس از درگذشت امیرمفخم، فرزند او ابوالقاسم بختیار، به جای پدر بر مسند ایلخانی نشست. او نیز همچون پدر در تهران در تبعید به سر میبرد، اما پس از رویدادهای شهریور ۱۳۲۰ که منجر به برکناری رضا شاه از پادشاهی، و تغییر وضعیت سیاسی در ایران شد، ابوالقاسم خان تهران را ترک کرد و در سرزمینهای بختیارینشین دست به شورش زد. ابوالقاسم پس از چندی با پادرمیانی تیمور بختیار که با او نسبت خویشاوندی داشت، تسلیم، و بـه تهران منتقل شد (نک : «به یاد ... »، بش ؛ «جنگها ... »، بش ).
ابوالقاسمخان در ۱۳۲۷ ش، با درج آگهی در روزنامه، قصد خود را از فروش زمینهای ۳ پارچه آبادی تحت تملکش اعلان نمود. در آن زمـان، هرمز آرش معروف به اربابهرمز، از متمولان زردشتی، برای خرید این زمینها از یزد به تهران آمد. هرمز آرش، فرزند تیرانداز، زادۀ روستای زردشتینشین خیرآباد یزد بود که به گفتۀ خودش، در جوانی، با سرمایهای اندک ــ که از ۵۰ تومان بیشتر نبود ــ برای کار رهسپار هندوستان شده بود. در آن زمان، پارسیان هند از موقعیت اقتصادی خوبی برخوردار بودند و زردشتیان ایران در پی فرصتهای اقتصادی، نزد همکیشان خود در این کشور میرفتند. هرمز آرش که در هند در کارهای اقتصادی کامیاب بود، با داراییهای بسیار به ایران بازگشت. او در هند با دختردایی خود، پری آگاهی که در نوجوانی همراه پدرش به هند رفته بود، ازدواج کرد.
هرمز آرش برای پیشنهاد خرید زمینهای ابوالقاسم خان، به باغ مجیدآباد، محل اقامت او رفت و با وی به گفتوگو نشست. ابوالقاسم بختیار که خوی و منش خانی داشت و برای خود در باغ مجیدآباد دستگاه خانی برپا کرده بود، از اینکه میدید هرمز آرش بدون ترس از جایگاه او، دربارۀ چنین معاملهای کلان به گفتوگو نشسته است، با او بر سر قیمت زمینها به توافق رسید. این زمینها برپایۀ نقشهبرداریای کـه در آن زمـان انجام شد، حدود ۳۶ میلیون مـ۲ مساحت داشت و سند مالکیت آن به نام عظیمه بختیار، همسر ابوالقاسم بختیار بود. احتمالاً ابوالقاسم خان که از جان خود بیم داشت، پیشترها این زمینها را به نام همسر خود کرده بود. سرانجام در آبانماه ۱۳۲۷، سند مالکیت ۳ دانگ از این زمینها به نام هرمز آرش، و ۳ دانگ دیگر آن به نام پری آگاهی انتقال داده شد.
هرمز آرش نام تهرانپارس را بر این زمینها نهاد و از آن پس این زمینها بدین نام خوانده شد. در آن زمان، محدودۀ تهرانپارس از شمال به گردنۀ قوچک، از جنوب به جادۀ دماوند، از شرق به زمینهای جوادیه و خاکسفید، و از غرب به زمینهای نارمک، سازمان چای و قنات کوثر محدود بود (فیروزمند). زمینهای تهرانپارس تا چند سال پس از آن تاریخ، همچنان در وضعیت روستایی خود باقی ماند. برپایۀ سرشماری رسمی ۱۳۳۵ ش، روستاهای مجیدآباد و مهدیآباد پابرجا، و دارای سکنه بودهاند. در این گزارش، از تهرانپارس بهعنوان یکی از کانونهای جمعیتی پیرامونی تهران با ۱۵۱ تن جمعیت نام برده شده است که نشان از شکلگیری یک کانون جمعیتی تازه در پیرامون تهران دارد.
[ویرایش]
در میانههای دهۀ ۱۳۳۰ ش، با افزایش روزافزون شمار جمعیت تهران، هرمز آرش بر آن شد تا در زمینهای تهرانپارس به ساختوساز بپردازد. او برای اینکار با وفادار تفتی، از تاجران معتبر زردشتی، گفتوگو کرد. وفادار تفتی معروف به ارباب وفادار در بازار تهران و یزد تاجری خوشنام بود و تجارتخانهای به نام «شرکت تضامنی تفتی و برادران» داشت که شعبهای از آن در تهران، و شعبهای دیگر در یزد فعال بود. او با همکاری برادر همسرش، ارباب رستم دینیار مرزبان، گروهی از مهندسان ازجمله ناصرزاده و پورتیمور را برای انجام کارهای زیرساختی مانند نقشهبرداری، تسطیح، خیابانکشی، ساخت مخازن آب و برپایی کارخانۀ برق و مرکز مخابراتی دعوت به کار کرد.
در آبادانی تهرانپارس، افزون بر خانهسازی، مراکز آموزشی، درمانی، ورزشی، تفریحی و خدماتی نیز پیشبینی شده بود. بیشتر این مراکز را هرمز آرش، پری آگاهی، رستم گیو و دیگر نیکوکاران زردشتی وقف کرده بودند. از آن میان میتوان به درمانگاه رویینتن آرش اشاره کرد که آن را هرمز آرش و پری آگاهی به یاد فرزند از دست رفتۀ خود برپا کردند. دبیرستان دخترانۀ پری آگاهی آرش، مدرسۀ راهنمایی هرمز آرش، مدرسۀ راهنمایی استاد خدابخش، و دبیرستان استاد پورداود از دیگر موقوفات زردشتیان در تهرانپارس است.
همچنین پری آگاهی قطعهزمینی به مساحت ۰۰۰‘۶۰ مـ۲ در شرق تهرانپارس، وقفِ جمعیت شیر و خورشید ایران (هلالاحمر کنونی) کرده بود. از این زمین تا چندین سال بهعنوان انبار جمعیت هلالاحمر بهرهبرداری میشد تا آنکه در میانههای دهۀ ۱۳۸۵ ش، بیمارستانی به نام هلالاحمر ایران در آن برپا شد و در ۱۳۹۰ ش گشایش یافت. در این بیمارستان، تندیسی از پری آگاهی به پاس نیکوکاریهایش نصب شده است. هرمز آرش نیـز قطعـهزمینی بـه مساحت ۰۰۰‘۱۱۴ مـ۲، وقف انجمن زردشتیان تهران کرده بود تا در آن درمانگاه، خوابگاه دانشجویان و سرای سالمندان برپا شود. این قطعهزمین بزرگ که در حوالی فلکۀ دوم تهرانپارس (چهارراه اشراق)، میان خیابان جشنواره در جنوب و خیابان ۱۸۲ شرقی در شمال جای دارد، پس از پیروزی انقلاب اسلامی به تصاحب افرادی سودجو درآمد و به قطعات کوچک تقسیم، و در آن خانهسازی شد. از دیگر کارهای نیک هرمز آرش، ساخت مجتمع ورزشی فرحناز (شهید عراقی کنونی)، و واگذاری آن به سازمان تربیتبدنی است.
از دیگر موقوفات زردشتیان در تهرانپارس، مجتمع مسکونی رستمباغ است که رستم گیو آن را وقف زردشتیانی کرده بود که توانایی خرید خانه را در تهران نداشتند. برپایۀ وقفنامۀ رستمباغ (ه م) این دسته از زردشتیان میتوانستند تا مدت ۵ سال با پرداخت هزینههای جاری مجتمع مانند بهای تلفن، آب و برق مصرفی، در آنجا ساکن شوند تا توانایی خرید خانه را پیدا کنند. افزون بر اینها، نیکوکاران زردشتی آتشکدهای در خیابان جشنواره برای زردشتیان ساکن تهرانپارس برپا، و ۳ قطعه زمین برای ساخت مسجد و خانۀ پیشنمازان این مسجدها به سازمان اوقاف واگذار کردند.
از مراکز آموزشی و تفریحیای که در تهرانپارس ساخته شده بود، میتوان از هنرستان تهرانپارس و سینمای ماشینرو، نام برد. سینمای ماشینرو سینمایی با گنجایش ۲۷۰ خودرو بود که تماشاچیان با خودروهای خود وارد آن میشدند و با نصب بلندگویی به پنجرۀ خودرو، به تماشای فیلم مینشستند و صدای فیلم را درون خودرو به دلخواه خود تنظیم میکردند. هنرستان تهرانپارس همانند مدرسۀ مارکار یزد ساخته شده بود و در آن کارگاههای خیاطی، قالیبافی، نجاری، منبتکاری و همچنین درمانگاه و خوابگاه برای دانشآموزان شهرستانی پیشبینی شده بود.
برای انبوه ساختوسازهایی که در تهرانپارس انجام میگرفت، ارباب وفادار تفتی با بهرهگیری از اعتبار خود نزد مردم، سرمایهگذار جذب میکرد و در برابر پولی که از سرمایهگذاران میگرفت، به آنها به امضا و پشتنویسی خود و رستم دینیار مرزبان سفته میداد. پس از بروز اختلاف میان هرمز آرش و وفادار تفتی، با حکمیت رستم گیو قرار شد که هنرستان تهرانپارس بـا مساحـت حـدود ۰۰۰‘۲۰ مـ۲ و سینمـای ماشینرو و چند قطعه زمین دیگر در محدودۀ تهرانپارس برای تسویهحساب با ارباب وفادار تفتی، بابت سفتههایی که به سرمایهگذاران داده بود، به او واگذار شود؛ اما به پیشنهاد اسفندیار یگانگی، هنرستان تهرانپارس به انجمن ایرانی بمبئی داده شد و چندی پس از آن، مالکیت هنرستان در اختیار انجمن زردشتیان تهران قرار گرفت و به مجموعۀ دینی، فرهنگی و ورزشی مارکار بدل شد.
[ویرایش]
در طراحی تهرانپارس، شیوۀ شهرسازی نوین رعـایت شده است؛ خیابانهای منظـم در امتـداد شرقی ـ غربی و شمالی ـ جنوبی بهصورت شطرنجی یکدیگر را قطع میکنند. دو خیابان اصلی یکی در امتداد شمالی ـ جنوبی و دیگری در امتداد شرقی ـ غربی، راه دسترسی خیابانها را به یکدیگر آسان میسازند. خیابانهای تهرانپارس با شمارههایی نامگذاری شده بودند که از شمارۀ ۱۰۰ آغاز میشدند؛ خیابانهای شرقی ـ غربی با شمارههای زوج، و خیابانهای شمالی ـ جنوبی با شمارههای فرد نامگذاری شده بودند. در این میان، شماری از خیابانها نیز نام برخی از کسان را بر خود داشتند؛ مانند خیابان اصلی شمالی ـ جنوبی تهرانپارس که از فلکۀ اول تا فلکۀ چهارم امتداد دارد و تیرانداز نامگذاری شده بود. هرمز آرش این نام را به یاد پدرش بر این خیابان نهاده بود.
خیابان تیرانداز پس از پیروزی انقلاب اسلامی، نخست به خیابان آرش تیرانداز (اشاره به نام قهرمان اساطیری ایران، آرش کمانگیر) و پس از چندی به حجر بن عدی (از یاران علی (ع)) تغییر نام داد. دیگر خیابان اصلی تهرانپارس را که در امتداد شرقی ـ غربی کشیده شده است، به پاس خدمات مهندس ناصرزاده در ساخت تهرانپارس، خیابان ناصر نامیده بودند؛ اما پس از اتصال تهرانپارس به تهران، این خیابان به نام یکی از افسران ارتش ایران در دورۀ پهلوی دوم، بزرگراه فرسیو نام گرفت و پس از انقلاب اسلامی به بزرگراه رسالت تغییر نام داد.
خیابان رشید به نام عموی هرمز آرش؛ بلوار پروین به نام دختر رستم دینیار مرزبان، از مجریان طرح ساخت تهرانپارس؛ خیابان خدایار به نام پسرعموی هرمز آرش؛ خیابان رویینتن به نام پسر هرمز آرش؛ خیابان جمشید به نام یکی از کارکنان مؤثر در اجرای طرح ساخت تهرانپارس؛ و همچنین خیابانی به نام تاگور، شاعر بزرگ هند، نامگذاری شده بود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در زمان جنگ هشتسالۀ عراق با ایران، بسیاری از خیابانهای تهرانپارس به یاد شهدای انقلاب و جنگ به نام آنان نامگذاری شد.
تهرانپارس نخست دارای ۴ فلکه بود؛ فلکۀ اول هرمز، فلکۀ دوم تفتی، فلکۀ سوم رویینتن و فلکۀ چهارم وفادار نام داشت. در سالهای پس از انقلاب اسلامی با ساخت برجی تجارتی به نام برج پارسیان در گوشۀ جنوب شرقی فلکۀ دوم، این فلکه از صورت اولیۀ خود خارج، و به چهارراه بدل شد و از آن پس چهارراه اشراق خوانده شد. این برج که در کنار رستمباغ، از موقوفات خیریۀ رستم گیو، جای دارد، در زمینی برپا شده است که تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، به رستم گیو تعلق داشت و از موقوفات او بود. رستم گیو میخواست تا در این زمین برای بزرگداشت همسرش، مروارید امانت، باغی با کاربری عامالمنفعه به نام «مرواریدباغ» احداث کند، اما این زمین پس از انقلاب اسلامی همچون دیگر املاک رستم گیو مصادره، و به بنیاد مستضعفان واگذار شد.
[ویرایش]
تا پیش از ۱۳۴۸ ش که تهرانپارس به شبکۀ آب و برق تهران متصل شود، این محله دارای شبکۀ آب و برق ویژۀ خود بود. مجریان ساخت تهرانپارس برای تأمین آب مصرفی ساکنان آن، ۵ حلقه چاه عمیق حفر کرده بودند: چاهی در فلکۀ اول به نام چاه هرمز؛ چاهی در خیابان فرجام، نرسیده به بزرگراه شهید باقری به نام چاه تفتی؛ چاهی در خیابان جشنواره، در حدود چهارراه سیدالشهداء به نام چاه ثریا (همسر محمدرضا شاه)؛ چاهی در خیابان عادل به نام چاه عادل؛ و چاهی در فلکۀ چهارم به نام چاه تیرانداز. آب این ۵ حلقه چاه در ۳ مخزن آب، یکی در فلکۀ چهارم به نام منبع تیرانداز، دیگری در فلکۀ دوم به نام منبع تفتی، و یکی دیگر در فلکۀ اول، ابتدای خیابان گلبرگ به نام منبع هرمز ذخیره میشد و از آنجا از طریق شبکۀ لولهکشی به خانهها میرفت. همچنین برای تأمین برق مورد نیاز اهالی تهرانپارس، تأسیساتی مشتمل بر ۵ دستگاه مولد برق، واقع در بالاتر از فلکۀ دوم، میان خیابانهای رویینتن (۱۸۲ شرقی) و تیرانداز نصب شده بود.